مزاج شناسی 2
نوشته شده توسط : shefa


 در این بستر (خلقت) اولین مخلوقات گیاهان هستند.

ما نمی دانیم خداوند یک کاسنی یا خاکشیر خلق کرده و بذرش را تکثیر کرده یا بذرش را دست ملکه ای داده و پخش کرده به هر حال بذر تبلور عالی قوت و قدرت گیاه در یک دانه است.

دانه قسمت اعظمش بخش پنهان شدن قوه ی ناحیه است ( محل جوانه زدن ) در سر بادام غده ای مشاهده می شود که حدود یک میلی متر است که قویترین قسمت بادام است اگر این قسمت باشد سبز می شود و درخت بادام می شود اگر نباشد نمی شود و در این قسمت مجموعه ساختار بادام ( رنگ شاخه، تعداد برگها و رنگ گلها و ... ) در این قسمت طراحی شده، محل انباشت کل اطلاعات موجود گیاه این قسمت است پس قویترین عضو گیاه، دانه ی آن است این را طبیب باید بداند که هرگاه فرصت کمی برای درمان در اختیار دارد و نمی تواند از ساختمانهای دیگر گیاه بهره بگیرد از دانه گیاه بهره بگیرد که با فرصت کمتر بهره ی بیشتری بگیرد.
این بخش (بخش دانه)آنقدر قدرتمند است که وقتی روی زمین می افتد مزاج زمین را به مزاج خودش تغییر می دهد ما اگر روی زمین هزار نوع گیاه بکاریم هزار نوع گیاه بدست می آوریم در حالیکه زمینمان دارای طبع سرد و خشک است ولی میوه ی گرم و تر، گرم و خشک و انواع میوه ها با مزاجهای متفاوت و مزه های متفاوت بدست  می آوریم این انواع تابع قدرت دانه است که به آن مزاج پایه می گویند.

    مزاج پایه هر گیاه آنقدر توانمند است که می تواند مزاج طبیعت را به مزاج خودش دگرگون کند اما یک مزاج منطقه ای به آن اضافه می شود.
 ما اگر سیر در قم بکاریم با پیاز و سیری رو به رو می شویم گرم و خشک و سوزنده. اما اگر همان را در همدان بکاریم محصول مطبوعتر بدست می آید چون سرمای بیشتری دارد و اگر در رشت بکاریم می توانیم کیلو کیلو بخوریم و اتفاقی نمی افتد و بوی کمتری دارد.

    شرایط آب و هوایی همه چیز را تغییر می دهد. وقتی خیار را در کشتزاری با خاک مرغوب می کاریم و با کود حیوانی، خیاری با عطر و خوشمزه می دهد و اگر همان خیار را در گلخانه بکارید خیاری درشت با رنگ روشن و بدون مزه می باشد. این تاثیر موقعیت جغرافیایی است.

کاهوی قم رنگ تیره، چرمی شکل و خشن می شود اما در شمال همین کاهو رنگ روشن و لطیف دارد. همه ی گونه ها تغییر دارند.
    
مطلب مهم دیگر شخصیت فردی است که گیاه را می کارد و معنویت حاکم بر او که به رکن پنجم ، اضافه می شود. این نکته ای است که طب کلاسیک از ذهن ما حذف کرده است.
    
عارف بزرگ جناب شیخ نخودکی اصفهانی می گوید ای کشاورز اگر می خواهی از تو گندم بخرم و بخورم و نماز بخوانم به شرطی می خرم که تعهد کنی که گاوی که با آن زمین را شخم می زنی شلاق نزنی حرکت کند  اما به طمع گیاه حرکت کند این ظلم تو بر او بر کیفیت گندمی که تولید خواهد شد اثر می کند.

 این نقش رکن پنجم است. حالا اینکه دانه اش حلال باشد یا نه یا اینکه شب قبل نماز شب خوانده باشد یا نه و همه ی اینها تاثیراتی روی بافت و کیفیت گیاه دارد این می شود نقش بستر نظام هستی در کاشت گیاهان که به عنوان اولین نیاز طبیعت برای مصرف در طب.

  باز رکن پنجم اضافه می شود که آیا حیوان شما غذای حلال خورده یا نه؟
     اساس گوشت حیوانی که مورد توجه شماست حلال است یا حرام ؟
وقتی می گوییم گوشت الاغ مکروه است می توانیم توجیه کنیم به خاطر شدت سردیش است و غذای درجه آخر به حساب می آید ولی برخی را توجیه کرده به خاطر رفتار حیوان و حالات نفسانی و خلقی الاغ است که حالات رفتاری الاغ بر روی انسان تاثیر جسمی وروحی منفی خواهد داشت.  
 
 گوشت خوک گوشت خیلی مرغوبی است لکن طب اسلامی حرام می شمارد به خاطر رفتارش چون با خوردنش اخلاق آن منتقل می شود. افرادی که از گوشت خوک بهره می برند کمتر همیت و غیرت انسانی دارند. (خوک از بی غیرتیرین حیوانات است که تازمانی که خوکهای نر دیگربا ماده او عشق بازی نکنند او برای جماع تحریک نمی شود).
   
  این اخلاقیات واقعا وجود دارد در جاهای مثبت و منفی. جاهای مثبت می گویند مانند خروس باشید، خروس نماز را به وقت ادا می کند، عیال دوست و سخاوتمند است خروسی در عرش می خواند و بینی خروسهای زمینی می سوزد و همان موقع که بینی شان می سوزد می خوانند.

علت اینکه جامعه ریزبین شده شعاع یک متری زندگی خود را نمی بیند به خاطر اینکه گوشت مرغ زیاد می خورد. این اخلاق ریزبینی ازطریق گوشت مرغ منتقل می شود که در روایات وارد شده که نسبت مرغ در میان پرندگان مثال خوک در میان چهارپایان است یعنی همان بی غیرتی .


اینها هر کدام تک مزاجی یا دو مزاجی و سه مزاجی بودند و مزاج کامل نداشتند. خداوند تصمیم به خلق کامل گرفت و میکائیل به سراسر گیتی رفت از هر گوشه ای مشتی خاک برداشت با هم درآمیخت در مدت چهل روز در معرض بارندگی باران قرار داد پس خاک بعد آب و بعد در معرض آفتاب و هوا قرار داد.
این سرمایه ی اولیه خلقت انسان. تا اینجا مایه ی اولیه خلقت انسان چهار عنصر مطرح در طب اسلامی بود و لذا باید عنصر دیگری هم اضافه می شد تا انسان نسبت به مجموعه ی مخلوقات از جهات مادی و معنوی برتری پیدا کرد. سایر مخلوقات تک عنصری بودند هم مخلوقات آسمانی و هم زمینی.

جن از یک عنصر آفریده شده است. در خلقت انسان از عناصر متعدد استفاده شد. انسان هم مزیت طبیعی و هم معنوی دارد. معنوی یعنی روح الهی که در تن او دیده شد، از این جهت شایسته تبریک خداوند شد. خلق دوم اینجاست که خداوند از تن حضرت آدم حضرت حوا را خلق کرد اختلاف نظر بین حکما وجود دارد .
    
 در روایات از معصومین آمده است که حوا از پهلوی چپ آدم آفریده شد جالینوس می گوید خلق اول، انسان دو سر داشت چهار دست و چهار پا که در سینه به هم چسبیده بودند وقتی خلق دوم مطرح می شود یعنی سینه را از هم جدا کرد از این جهت است که هرگاه دو نفر سینه به سینه می شوند انرژیشان به هم بر می گردد و گرمای شدیدی به هم می رسانند وقتی طفل به سینه مادر می چسبد انرژی دیگری می گیرد حتی در مراوده ی انسانی معانقه گفته شده است در احوالپرسی برادران سینه به سینه شوند تا گرمای محبت به هم بدهند چون به خلق اولش بر می گردد تبادل انرژی فراهم می شود.

    معمولا در اندام چپ سردی نهفته است سردی به تن زن رفت و گرمی در تن مرد ماند.

به همین علت ما مردان را به طور عمومی دارای مزاج گرم و زنان را سردتر از مردان  می دانیم و این مطلب می تواند یکی از اسرار و تفاسیر آیه ((الرجال قوّامون علی النساء)) باشد که مرد به علت گرمی مزاج برتری های خاص خود را طبعاً خواهد داشت.
   
 حالا مزاج جنس به دنیا آمده است یک جنس مذکر با ویژگی مزاجی گرمی و مونث با مزاج سرد. این بدان معنا نیست که صد در صد زنان سرد هستند. درصدی از مردان می توانند سرد باشند و درصدی از زنان هم گرم هستند ولی طبع غالب زنان سرد است و همانهایی از زنان که گرم هستند میزان گرمیشان نسبت به مردان کمتر است.

زنی که رفتار مردانه دارد، مدیریتش، برجستگی اش ، در خانواده برتری دارد این برتری رفتاری زن نسبت به مرد را ناشی از مزاج گرم زن می دانیم.
    زن گرم مزاج به طور طبیعی می تواند مدیر خانه شود. اگر دو بچه دختر گرم را در کنار دو پسر سرد بگذارید بچه دختر گرم مزاج رئیس بازی می شود.
    حالا از برآیند اثر نطفه فرزندی به دنیا می آید، مهمترین عضو عنصر خلقت در اینجا نطفه می شود. همه ی مقدمات هستی آمد آمد تا رسید به خلقت انسان، تمام آسمان ، زمین و عناصر چهارگانه، گیاهان و حیوانات خادمان انسانند.
   
تبلور عالی نظام خلقت از کاملترین ، جامعترین، عمیق ترین، قصد شیرین عضو خلقت و قدرتمندترین عضو خلقت می شود نطفه.
    همچنانکه دانه آنقدر قدرت داشت که زمین بستر زیست خودش را به طبع خود بر می گرداند اینجا نطفه همین کار را می کند.

نطفه بستر خلقت خودش را که رحم هست را به مزاج خودش بر می گرداند این زن تا دیروز سرد بوده، از شیرینی خوشش می آمده حالا که نطفه گرفته گرم مزاج شده ترشی بیشتر دوست دارد نطفه آنقدر گرمیش اثر می گذارد کل مزاج تن رحم را بر می گرداند تا پس از دوران حمل و وضع حمل تا پایان شیردهی تا 30 ماه مزاج حامل به مزاج نطفه بر می گردد این قدرت نطفه است همچنانکه برای دانه کشتزاری لازم است برای نطفه هم کشتزاری که قرآن می فرماید (( نسائکم حرثٌ لکم)) زنان شما کشتزاران شما هستند. از این جهت مجموعه انسانها اعتدالشان نسبت به همدیگر معیارشان فرق می کند.

 



معتدلترین انسانها پیامبرانند چه از نظر جسم چه از نظر روان و در بین پیامبران از پیامبر اول تا خاتم، پیامبر اول حوزه ی اعتدال شده و پیامبر خاتم نقطه مرکز اعتدال است و هر چقدر به مرکزیت می آیید به اعتدال نزدیکتر می شوید.

لذا هر چه به پیامبر خاتم محمد مصطفی (ص) می رسید چون اعتدال مزاج و توان بیشتر است مسئولیتها سنگینتر می شود.

    اگر در سن اعتدال غذاهای لازم را به تن رساندید انسان می تواند با همین توانایی اعتدال سالها زیست کند بر اساس این قاعده این تعجب انگیز نیست که شما در اعتقادات دارید که امام زمان (ع) بیش از هزار سال عمر کردند لکن هر کس به حضور ایشان مشرف شده فردی با شخصیت جسمی چهل ساله مشاهده کرده و او حکیم است و تن خود را در حال اعتدال نگه داشته است.

از نظر توجیه طبی معجزه نیست و کس دیگری هم غیر از اینها اگر چنین کاری کند تا زمان پایان عمر مقدر که خداوند برای او معین کرده میتواند اعتدال خودش را محفوظ نگه دارد.

وقتی بحث تن می شود و زیر ساخت شکل گیری تن از نطفه شروع می شود بایستی اخلاط وجود داشته باشند.

معادل آتش خلطی به نام صفرا، معادل آب خلطی به نام بلغم، معادل خاک خلطی به نام سودا و معادل هوا خلطی به نام دم می شود.

به تناسب میزان حضور هر کدام از چهار خلط شکل انسان آرایش چهره ی او، خلق و خو و رویه ی برخورد و استعداد او، رنگ موی او متفاوت می شود.
 
   بحث ما چگونگی شکل گیری اخلاط است.
یک بحث ارث است.
یعنی مجموعه ی عناصری که در نطفه وجود دارد چقدر در نطفه صفرا یا سودا و بلغم یا دم وجود دارد و چقدر عناصر معنوی وجود دارد.

عناصر معنوی موجود در نطفه نقش آفرین هستند و نقش بسیار تعیین کننده دارند.

اگر حتی در ذهن نزدیکی کننده چهره ای تصویر شده باشد همان چهره در نطفه منتقل می شود و این یک بحث واقعی است.

اگر صاحب نطفه ظالم باشد ظلمش و اگر مهربان باشد مهرش منتقل می شود.
    
مجموعه ی ویژگیهای رفتاری در درون نطفه منتقل می شود.

شیخ انصاری با همسرش بحثی می کند در مورد بچه اش که یک جوالدوز به مشک آب یکی از مردم می زند از همسرش می پرسد و می گوید من از خودم مطمئنم. همسرش می گوید من روزی که سر این بچه باردار بودم جایی اناری دیدم هوس انار کردم سنجاق زیر گلویم را به انار زدم و مکیدم. شیخ انصاری گفت حالا آن سنجاق به جوالدوز تبدیل شد که مشک را پاره کرد.

 این نقش رفتار است. از این جهت وقتی زن باردار دستور غذایی می خواهد به اومی گوییم بهترین و کاملترین غذا، غذای حلال است.

حتی به خانه ی کسی که کار و غذایش مشکوک است نرو.

اولین و مهمترین غذا حلالیت آن است بعد ویژگیهای مزاجیش.

    مجموعه ی آنچه که باعث شکل گیری جسم می شود یا برآیند اثر مجموعه رفتارها، پندارها، شنیدارها، دیداریها و پرتوهای آسمانی، باورها و اندیشه ها و غذاهای بلعیدنی و نوشیدنی را غذا می نامیم.

اینکه فقط آن لقمه ای را که می بلعیم و می نوشیم را غذا بنامیم کوته اندیشی است.
بنابراین باید اینجا غذا را کامل تعریف کنیم.

در این حوزه باید هشت نوع غذا را مطرح کنیم.
    اولین غذا، غذای خوراکی است ( بلعیدنی و نوشیدنی )
 پنداری
 شنیداری
دیداری
بویایی
 لمس
جذبی
جنسی و انس.
   
 قاعده ی اول اینکه غذا حلال باشد -قاعده ی دوم اینکه غذا موافق مزاج باشد.
 انسان صفراوی باید سردی بخورد منعش نکنید ( ممکن است هشت تا خیار را کنار هم بخورد اما انسان بلغمی خوشش نمی آید و موز پوست می کند ) اگر منعش کنید و هشت تا موز به او بدهید دچار اسهال می شود این اسهال را اسهال گرم می نامیم.

انسان گرم مزاج سردی دوست دارد و انسان سرد مزاج گرمی دوست دارد و این به این معنا نیست که دقیقا ضدش را بخورد و ترکیب دیگری استفاده نکند.

 انسان صفراوی وقتی وارد سن سردی شد حالا گرمی هم می تواند بخورد.


گفتیم که یک نوع از این غذاهای هشتگانه بلعیدنی و نوشیدنی بود و تراوشات بزاقی که در اثر مصرف غذاهای هفتگانه دیگر در بدن اتفاق می افتد به  این بزاق اضافه می شود.

 در بافت شناسی و سایر منابع  گفته شده است ما 70 درصد غدد بزاقی را شناسایی کردیم، 30 درصدش از جای دیگر است ما میگیم 30 درصدش از همین 7 نوع غذا است.
از شادی، نشاط، غم، تماشای مناظر زیبا، شنیدن آواهای زیبا، این ها مجموعه تراوشات بزاقی را کامل میکنن ولی مخلوط با اون تراوشات می شود و وارد سیستم گوارش می شود.
 
مهمترین بخش در گوارش در دهان اتفاق می افتد ، که برخی از حکما میگن که هضم اول در دهان اتفاق می افتد، اما رسم عمومی اینه که هضم اول رو سیستم گوارش از دهان تا معده متصل به هم تعریف میکنن؛ من با دقتی که تومنابع داشتم باورم این است که متصل به هم نمی شود تعریف کرد انقدر سیستم های تحریک کنند در دهان وجود دارد که دهان بایستی تفکیک بشه؛ تمام غدد بزاقی در دهان هستند و اگر اینجا نقص در دهان وجود داشته باشد غذای واقعا ناقص وارد معده می شود، یعنی اگر درست جویده نشود – اگر گرسنه نباشد- اگر نمک قبل و بعد غذا را نداشته باشد- اگر بین غذا آب بخورد و ترشحات بزاقی را کند بکند و مجموعه این اتفاقاتی که در طول 8 نوع غذا گفتیم مخزن ترشح بزاقشون در دهان هست- درست است که جدارد های سیستم گوارش هم مواد مترشح دارن اما بخش اعظم در دهان است.
 

به هر حال، غذا از اینجا میگذره و 4 ساعت در سر معده می ماند و 4 ساعت در قعر معده می ماند و بعد وارد کبد می شود – یک ترکیبی شکل خون یا خون کامل وارد کبد شده

** بحث اصلی مزاج شناسی تفکیک ویژگی های اخلاط از کبد به بعد است:

خونی که در کبد انباشته می شود از نظر ترکیب - رنگ – بو – مزه - رقت و غلظت متفاوته از این جهت این خون کارایی های متفاوتی هم دارد و هر کدام برای ساخت اندامی کاربرد دارد،

**این خون را تجزیه وطبقه بندی میکنیم به 4 نوع خلط:

یک قسمت از این خون یک لایه رقیق نازک سبک با رنگ روشن و شفافه شبه زرد و با گرمی مخصوص که در قسمت با لایی ظرف قرار میگیره اسم این صفرا است – صفرا مزاجی گرم و خشک دارد همچنان که آتش دارد (آتش هم در قسمت بالایی نظام هستی قرار داشت) اینجا یک همگنی بین سیستم کلان هستی و جزء که انسان است وجود دارد – در ظرف کبد صفرا معمولا در لایه بالایی قرار دارد ،آنچه که در ظرف نیاز است را پر میکنه اضافیش هم میره در جایی پس انداز می شود به اسم کیسه صفرا که هرگاه ما نیاز با صفرای خون داشتیم و یا غذایی خوردیم که صفرای کمی تولید کرد صفرای خون تامین بشه و قسمت گوارش هم تامین میکنه
 
**صفرا به چه دردی میخورد؟
صفرا رساننده خون به مویرگ های ریز اندام هایی انتهایی است – چون خون را گرم و رقیق و لطیف میکنه بنابراین موجب گذر خون در مویرگ های ریز می شود

یه سری آدم ها وقتی دست و پاشون را که لمس میکنیم میبینیم که هیچ گرمی مشاهده نمی شود واین یعنی صفرای خون کمه و  صفرا به اندام انتهایی نرسیده است (اول پاها شروع به سرد شدن میکنن سپس دست ها)
حرارت و انرژی تن و روان از طریق صفرا تامین میشود.
 
**یک لایه پر حجمی زیر لایه صفرا قرار دارد که خون قرمز گرم- نسبت به خون بالایی غلیظ تر با رطوبت بیشتر و شفاف تر- شبیه خون کبوتر تیم تین بخش – خون یا دَم است (دَم اسم عربی خون است) کار اصلی خون تولید عضلات و ماهیچه ها است
این بخش از خون بیشترین حجم خونِ ما در ظرف کبد را تشکیل می دهد تقریبا نصف.
 
**قسمت زیر این بخش که بیشترین حجم را اشغال میکند – خون قرمز با گرمای کمتر و غلظت بیشتر و  در نتیجه وزن بیشتر گرمای کمتر سرمای بیشتر که به این دلایل در طبقه بندی سنگین کیشه و زیر خون(دَم) قرار میگیره – رنگ قرمزش روشن تره – اسم این بلغم است- بلغم برای تولید – چربی ها رگ و پی اعصاب مغر تاندون ها و از این قبیل اندام بکار گرفته میشود.
 
**قسمت انتهایی ظرف کبد شامل خون قرمز پر رنگ به هم چسبیده (قرمزیش زیاده که به سیاهی میزنه؛ قرمز تیره) و چون به سیاهی نزدیکه اسم سیاهی را روش میگذاریم – سودا – در زبان عربی یعنی سیاه
هرگاه این خون سیاه شد سرطان پدید می آید.
 
در منابع نوشته شده که خون سودا بویی متعفن دارد.
 
**استخوان و مفاصل از این بخش خون (سودا) ساخته می شوند – بخش اضافی سودا در فضایی انباشت می شود به نام طحال.
 
****اگر فرض کنیم که مقدار خون نیاز یک انسان 100 سی سی باشد و بخواهیم یک نفر معتدل را تعریف کنیم توزیع پراکندگی این اخلاط را در بدن او اینطور تعریف میکنیم
1 سی سی صفرا
49 سی سی دَم
49 سی سی بلغم
1 سی سی سودا


 در این صورت این فرد معتدل خواهد بود.

این فرد معتدل (فرضی) از نظر ظاهر یک چنین ویژگی دارد:

 از نظر قد و پهنا متوسط – رنگ پوست گندمگون – برافروختگی عروق آشکار است(نه
بسیار معلوم و نه بسیار پنهان) پس از استراحت شبانه ،صبگاه رگ ها خیلی آشکار هستند و ظهر کمتر میشود و هرچه خستگی بیشتر شود رگ ها پنهان تر میشوند
 
یک شخص دَموی آشکاری عروقش با شخص بلغمی متفاوت است – پراکندگی مو در صورت فرد معتدل به اندازه است،نه صورتی پشمالو دارد و نه صورتی خالی از مو- و پراکندگی مو در سر او خیلی پُر مو نیست و موی درشت زخیم سیمی ندارد موی نرم و لخت هم ندارد ، فر(ریز و درشت) هم در موهاش نیست، حالت میگیره و طیف رنگ موهای شخص معتدل از مشکی شروع و به قهوای پر رنگ و قرمز پر رنگ ختم می شود – پراکندگی مو در تن فرد معتدل کاملا پشمالو و یا کاملا بدون مو نیست – اندام های گرمش مثل سینه ، روی شانه ، کمر، بالای ریه - پنجه ای از مو دارد
درشتی اندام تن در شخص معتدل(مذکر): نه سینه ی خیلی درشت دارد ، و نه سینه کتابی جمع شده – شانه به اندازه پهن و گردن نه کلفت باشد و نه نازک – بازوها مچ ها انگشتان به همین ترتیب
چشم و لب و دهان و بینی توازن دارند – نه خیلی دهان گشاد است و نه دهان غنچه ای – نه دماغ پهن دارد و نه دماغ پنهان –نه چشم درشت است و نه چشمان او ریز است – هرچقدر توازن بیشتر باشد زیبایی در چینش اندام های صورت بیشتر است
و در حالت کلی باید گفت هرچه معتدل تر زیباتر (از این جهت است که رسول اکرم (ص) زیباترین انسان کره زمین خطاب شده است)
 

وقتی کبد ما گرم باشد گرمی بیشتری در تن ما وجود دارد – پس بنابراین احتیاج به خروجی بزرگتری دارد و اگر خروجی کوچک باشد نمیتواند اون گرمی را خارج کند  پس یک فرد صفراوی نمیتونه دماغش کوچک باشد پس دهان فرد صفراوی هم بزرگ باشد  
 
ما وقتی به یک درخت نگاه می کنیم تمام اجزای این درخت با هم تناسب دارند همین موضوع در بدن انسان نیز وجود دارد و همه چیز بدن انسان دارای تناسب است. رنگ و اندازه چشم حتما تناسبی با تن دارد

**از این جهت است که قرآن می فرماید (یعرف المومنون بسیماهم) چهره را آیینه شخصیت درون معرفی میکنه
در چهره خیلی چیزها را می شود فهمید.
 
** پس ما با دیدن صورت میتوانیم بفهمیم که تعادل مزاج در این شخص وجود دارد یا ندارد یا عدم تعادل به مدام خَلط گرایش دارد.

پس از چهره زیبا انتظار رفتار زیبا می رود  
رنگ چشمان فرد متعدل: میشی گرایش به مشکی دارد کسی که چشمان رنگی دارد سرما در سر دارد.

 




:: موضوعات مرتبط: مزاج شناسی , ,
:: بازدید از این مطلب : 76
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : جمعه 3 آذر 1396 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








قالب وبلاگ